به نام خداوند جان وخرد کزین برتر اندیشه بر نگذرد
سرتیتر صفحه جدید
مهاجرت ژنها
دكتر محمدعلي زلفيگل
در اين مقاله مهاجرت ژنهاي هوشمند بهعنوان يك نظريه جديد ارائه شده است. براساس اين نظريه نه تنها نخبگان كشور كه ثروت ملي ميباشند از دست ميروند بلكه پس از گذشت قرنها از نظر ژنتيكي كشورهاي نخبهپذير (مقصد) به جوامع نخبه تبديل خواهد شد و درصد ژنهاي هوشمند آنها به شكل گستردهاي افزايش مييابد. لذا در زمينه توليد علم، فن و فنآوري همچنان پيشتاز خواهند بود. در نتيجه كشورهاي نخبهگريز (مبدأ) روزبهروز فقيرتر شده و به دليل همين فقر، وابستهتر ميشوند و تعادل جهاني با شدت بيشتري به هم ميخورد. بنابراين ضرورت دارد، موضوع حفظ، صيانت و كرامت نخبگان بهعنوان يك پروژه ملي تعريف شود و عوامل دافعهزا رفع گردد
در اين مقاله مهاجرت ژنهاي هوشمند بهعنوان يك نظريه جديد ارائه شده است. براساس اين نظريه نه تنها نخبگان كشور كه ثروت ملي ميباشند از دست ميروند بلكه پس از گذشت قرنها از نظر ژنتيكي كشورهاي نخبهپذير (مقصد) به جوامع نخبه تبديل خواهد شد و درصد ژنهاي هوشمند آنها به شكل گستردهاي افزايش مييابد. لذا در زمينه توليد علم، فن و فنآوري همچنان پيشتاز خواهند بود. در نتيجه كشورهاي نخبهگريز (مبدأ) روزبهروز فقيرتر شده و به دليل همين فقر، وابستهتر ميشوند و تعادل جهاني با شدت بيشتري به هم ميخورد. بنابراين ضرورت دارد، موضوع حفظ، صيانت و كرامت نخبگان بهعنوان يك پروژه ملي تعريف شود و عوامل دافعهزا رفع گردد
يكي از جمله راهكارهاي عملي براي جلوگيري از مهاجرت طيف وسيعي از ژنهاي هوشمند، حمايت مقاطع دكتري در داخل كشور و همچنين مشاركت تمامي شركتهاي خصوصي و دولتي در تأسيس مراكز پژوهشي تخصصي و همچنين بكارگيري نخبگان در اين مراكز مي باشد.
كليدواژهها: نخبگان، مهاجرت مغزها، مهاجرت ژنها، ژنهاي هوشمند، كشورهاي نخبهپذير، كشورهاي نخبهگريز.
نخبگان و توسعه پايدار
نخبگان و متخصصان هر كشور را به حق بايد «ثروت ملي» آن سرزمين به شمار آورد. پديده مهاجرت نخبگان و متخصصان به خارج از مرزها، به دليل تأثيري كه در فرآيند توسعه و همچنين تخريب اعتبار ملي و تغيير نسلهاي آينده دارد قابل تأمل و مطالعه است. به همين دليل است كه آثار و تبعات فرهنگي، رواني و سياسي مهاجرت نخبگان براي نظام ما كه در تلاش براي استقرار الگوي جديدي در مديريت جامعه بر پايه دين است و توسعه علمي كشور و بالندگي مراكز و نهادهاي آموزشي و پژوهشي را از لوازم استحكام بنيانهاي امنيت ملي و سربلندي كشور ميداند بهصورت يك نگراني و دلمشغولي جدي درآمده است؛ بهويژه آنكه براي كشور ما «منابع انساني توسعه» از جمله سرمايهها و مزيتهاي اساسي است و آسيبپذيري آن به منزلة تهديدي بزرگ براي حال و آينده جامعه ميباشد.[1]. مهاجرت مورد نظر اين گفتار شامل مهاجرت موقت نخبگان جهت كسب و انتقال علم، فن و تجربه نميشود، زيرا چنين مهاجرت و يا در واقع مسافرتي در راستاي توسعه پايدار كشور بوده و از ضروريات تعامل واقعي با پديده جهاني شدن و رسيدن به توسعه علمي ميباشد. دانش، ثروت و سلامت از مؤلفههاي اصلي توسعه پايدار است. توسعه نتيجة كمي يك مقولة كيفي به نام رشد است و از اساسيترين شرايط رسيدن به توسعه پايدار اين است كه منابع مادي يك كشور جهت رفاه فعلي شهروندان به حراج گذاشته نشود، زيرا در اينصورت نسلهاي آينده در برآوردن نيازهاي خويش دچار مشكل خواهند شد[2]. ركن دانش و نقش آن در توسعه، وابستگي جدي با نخبگان علمي دارد و درگير كردن ايشان به امور علمي سرعت رسيدن به توسعه را افزايش داده و زمان دستيابي به آن را كاهش ميدهد. لذا ايجاد شرايط مادي و معنوي مناسب جهت حفظ، پاسداشت و كرامت فرزانگان، دانشمندان، انديشمندان، قهرمانان ورزشي و هنري و در يك كلام نخبگان جامعه از مهمترين وظايف مردم، حكومت و دولتمردان جامعه است. اگر چه نخبگان متعلق به كل جامعه بشريت بوده و نقش موثر آنها در زندگي بشريت به حصار مرزها محدود نميشود ولي حضور ايشان جهت دستيابي به توسعه پايدار در هر محدوده جغرافيايي نقش كليدي دارد. در اين حقيقت كه مهاجرت مغزها تعادل جهاني را به هم ميزند[3] و باعث ميشود تا كشورهاي فقير همچنان فقير باقي بمانند اجماع بينالمللي وجود دارد[4]. لذا كشورهاي پيشرفته با ايجاد شرايط و جاذبههاي مادي و معنوي، نخبگان ديگر كشورها را جذب نموده و با اتكاء به توان علمي، ابتكارات، ابداعات و اكتشافات ايشان، توسعه پايدار كشورهاي خويش را سرعت ميبخشند. در عوض به همان ميزان كشورهاي در حال توسعه و توسعهنيافته و يا به عبارت ديگر نابرخوردار، از توسعه و پيشرفت كشور خويش باز ميمانند و به مرور زمان اين شكاف و اختلاف بين كشورهاي مختلف افزايش يافته و اين تفاوت خود را در ابعاد مختلف علمي، سياسي، نظامي، اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي نشان ميدهد. در نتيجه در مقوله جهاني شدن در همه ابعادش تعداد معدودي از كشورها نقش كليدي را ايفا خواهند نمود و كشورهاي غني، ثروتمندتر شده و كشورهاي نابرخوردار همچنان فقير مانده و به كشورهاي پيشرفته و نخبهپذير وابسته خواهند بود.
مهاجرت ژنها و چالشهاي جهاني
واقعيتهاي مورد اشاره در بخش اول اين نوشتار، اگر چه جدي است ولي نگاه سطحي به اثرات و تبعات مهاجرت نخبگان است. لذا به نظر نگارنده بايستي اصطلاحات و مفاهيم مهاجرت نخبگان (Brain Drain, Elites Migration) را با مهاجرت ژنهاي هوشمند يا ژنهاي بالقوه دانايي و توانايي) ( Brainy Genes Migration جايگزين كرد و از اين پس به جاي اين لغات و عبارات مهاجرت ژنها را بهكار برد. زيرا ژنها هستند كه اطلاعات وراثتي را از نسلي به نسل ديگر منتقل مينمايند و هوش و استعداد نيز با ژنها ارتباط لاينفك داشته و اين، يك اصل علمي اثبات شده است. بنابراين، هدف اصلي اين مقاله ارائه نظريهاي جديد تحت عنوان: مهاجرت تدريجي ژنهاي دانايي و توانايي و يا بهعبارت بهتر ژنهاي هوشمند ميباشد. نبوغ و نخبگي در اثر دو عامل مهم وراثت ـ كه همان ويژگيهاي ژنتيكي افراد بوده ـ و محيط ـ كه شرايط و بستر لازم جهت رشد علمي و عقلي است ـ حاصل ميشود. با توجه به مقدمه فوق ميتوان نتيجه گرفت كه هر نخبهاي كه از كشور خارج ميشود، يك ژنوم هوشمند از كشور خارج شده و با زندگي در كشوري ديگر و ازدواج و توليد نسل در آنجا به تكثير ژنهاي هوشمند آن كشور كمك ميكند. لذا به تدريج درصد ژنهاي هوشمند جوامع نخبهپذير افزايش يافته و در طولاني مدت و پس از گذشت سالها، اختلاف فاحش ژنتيكي بين كشورهاي نخبهپذير و نخبهگريز ايجاد خواهد شد. بهگونهاي كه كشورهاي نخبهپذير به جوامعي نخبه تبديل ميشوند و جوامع نخبهگريز با كاهش ژنهاي هوشمند خويش، به تبعيت بيچون و چرا از جوامع نخبهپذير،تن در داده و اداره امور جامعه با اتكا به افرادي انجام خواهد شد كه از ضريب هوشي كمتري برخوردار هستند و به عقبماندگي كشور خواهد انجاميد[5].
چراكه جوامع نخبه هر روزه به علم، فن، صنعت و توليد جديدي دست مييابند و ديگر كشورهاي دنيا به دليل نياز به علوم، فنون، صنايع و توليدات جديد، ناگزير بايد هزينه لازم را پرداخت نموده و فرهنگ كشورهاي نخبه را كه با علوم، فنون، صنايع و توليدات آنها همراه است را نيز بالاجبار بپذيرند، زيرا فرهنگ جديد و نو نيز با توليد علم و فن جديد حاصل ميشود. يعني محصول فيزيكي و توليدي حاصل از علم و تكنولوژي جديد به همراه خود فرهنگ استفاده جديد را نيز متولد مينمايد. بهعبارت ديگر كالاهاي توليدي هر كشور بر اساس فرهنگ همان كشور توليد ميشود. لذا هر كشوري با صدور كالاهاي خود به ديگر كشورها، فرهنگ خويش را نيز صادر نموده و به مرور زمان فرهنگ ديگر كشورها را با فرهنگ خويش جايگزين مينمايد و در نهايت كشورهاي نخبهگريز به دليل نياز و وابستگي هميشگي، خدمتكار اين كشورها ميشوند. زيرا حكام و دولتمردان هر كشوري موظف هستند تمامي ملزومات رفاهي جديد و يافتههاي نوين بشريت را براي شهروندان خويش مهيا نمايند. بهعنوان مثال با پيشرفت علم الكترونيك و توسعه صنعت تلفن همراه، رايانه و شبكههاي اينترنت اولاً تاثيرگذاري كشورهاي مولد اين تكنولوژي بر روي فرهنگ كشورهاي در حال توسعه و توسعه نيافته (نابرخوردار) بسيار سهل، آسان و مقدور شده و از طرف ديگر با ارائه يافتههاي جديد و محصولات جديدتر روز به روز وابستگي اين كشورها را به خود افزايش ميدهند. كشورهاي در حال توسعه و نابرخوردار نميتوانند استفاده از دستاوردهاي انقلاب فناوري اطلاعات يعني صنعت IT و الكترونيك را براي شهروندان خود تحريم كنند زيرا چنين كاري خودكشي علمي را در پي خواهد داشت. چند دهه قبل تصور اينكه رايانه بتواند روزي اينقدر زندگي بشريت را متحول نمايد ممكن نبود. در اين رابطه ميتوان اين سئوال را مطرح نمود كه، واقعاً صنعت و فنآوري رايانه و يا تلفن همراه چقدر فرصت شغلي براي كشورهاي مولد خود ايجاد نموده و خواهد نمود؟ مسلماً درآينده نيز علوم و تكنولوژيهاي جديدي ظهور خواهند كرد كه نقشي به مراتب مهمتر از رايانه بر زندگي بشر خواهند داشت و دانشمنداني كه اين فنون و فنآوريها را كشف مينمايند آيندة كشورهاي خويش را بيمه ميكنند و كشورهايي كه دانشمندان و انديشمندان بيشتري را پذيرا باشند، رهبري جهان آينده را در دست خواهند داشت. لذا جهت رهبري آيندة جهان، نيازي به قدرت نظامي از جمله: بمب اتمي، تكنيكها و تاكتيكهاي نظامي پيشرفته، براي وادار كردن ديگر كشورها به تبعيت وجود ندارد. زيرا قدرتمندترين ابزار براي تغيير و دگرگون ساختن جامعه و جهان، استفاده از علم و فنآوري است[6]. بعيد نيست در آينده با توليد و كشف منابع جديد انرژي مناسب و مواد اوليه ارزان و سازگار با محيط زيست، تنها منبع اقتصادي خيلي از كشورها يعني نفت، كمارزش و يا بيارزش شود و يا ذخاير آن به اتمام برسد. با كمي دقت ميتوان دريافت كه نخبگان قادرند علم، فن، فنآوري و صنعت جديد توليد نموده كه به تبع آن فرصتهاي شغلي جديد براي جامعه خويش ايجاد نمايند. لذا درصد بيكاري در كشورهاي پيشرفته در همه سطوح بسيار كم ميشود، اين در حالي است كه مهمترين مشكل كشورهاي در حال توسعه و نابرخوردار از جمله كشور ما بيكاري و باز هم مهاجرت ژنها است. بنابراين بهترين و مطمئنترين نقطه براي سرمايهگذاري در خصوص اشتغال و رفع معضل بيكاري در بلند مدت، توجه ويژه به نخبگان، دانشمندان و انديشمندان جامعه است تا با توليد علم، فن، تكنولوژي و صنعت جديد ، فرصتهاي شغلي برگرفته از علم و صنعت داخلي را براي كشور ايجاد نمايند. در غير اينصورت كشورهاي بيگانه از اين نعمتهاي خدادادي استفاده ميكنند. يعني نخبگان كشور را جذب نموده و با استفاده از علم و د انش فني توليد شده توسط ايشان محصولات جديدي توليد نموده و اين محصولات را به بازار كشور ما روانه ميكنند، از استعداد، دانايي و توانايي نسل مهاجر استفاده نموده و موجبات وابستگي كشورش را ايجاد مينمايند. با توجه به دلايل فوق است كه كشورهاي نخبهپذير، نخبگان ديگر كشورها را با هر دين و آييني ميپذيرند و نه تنها از هوش و استعداد و توان ايشان در توسعه علمي، فني و صنعتي خويش استفاده ميكنند بلكه ذخاير ژنهاي هوشمند خويش را براي نسلهاي آتي افزايش داده و آينده روشني را براي ايشان ترسيم مينمايند. يعني به طور كاملاً طبيعي اصلاح ژنتيكي انجام ميدهند. در نتيجه با يك تير دو نشان را هدف قرار ميدهند. لذا نسلهاي آينده در كشورهاي نخبهپذير براي برآوردن نيازهاي خويش نه تنها مشكلي ندارد بلكه با سهولت بيشتري توسعه پايدار كشور خود را دنبال خواهند نمود. به عبارت ديگر سياستمداران كشورهاي نخبهپذير مهمترين «ثروت ملي» خود، يعني نخبگان را چند برابر افزايش ميدهند. چنين جوامعي با داشتن ذخاير ژنتيكي هوشمند، كافي، مناسب و همچنين حفظ منابع و ذخايرمادي خود از يك طرف و استفاده از ذخائر و منابع مادي كشورهاي در حال توسعه و نابرخوردار از طرف ديگر، اختلاف طبقاتي و سرانه ثروت ملي بين كشورهاي نخبهپذير و نخبهگريز را افزايش ميدهند. مهمتر اينكه جوامع نخبهپذير با بكارگيري علوم و فنون جديد حاصل از پژوهش و تحقيق نخبگان، امكان كشف منابع طبيعي كه بشر قبلاً به دليل نداشتن علم و فن كافي از آنها بيبهره بوده است را نيز ممكن ميسازند. اين واقعيت سبب خواهد شد كه كشورهاي نخبهپذير جهت كشف و استخراج چنين منابعي در كشور خويش نخواهند داشت.
نخبهپذيري و تأثيرات آن بر جامعه
از جمله سؤالاتي كه ممكن است مطرح شود مسائل امنيتي ناشي از حضور افراد غيربومي در كشورهاي نخبهپذير است. تجربه نشان داده است نخبگان غيربومي به دليل داشتن امكانات مادي و معنوي در حد شأن خويش و همچنين فرهنگ بالا از لحاظ امنيتي براي كشورهاي نخبهپذير مشكلاتي ايجاد نمينمايند. سؤال ديگري كه در خصوص مهاجرت ژنها جاي طرح دارد اين است كه آيا فرزندان نخبگان در خارج از كشور در زمينة علم و فن تلاش خواهند نمود تا به مرجعيت علمي يا همان نخبگي برسند؟ در اين خصوص ميتوان گفت امكان بالقوه براي بلوغ علمي از نظر ژنتيكي و محيطي وجود دارد. بنابراين جهت توسعه منابع انساني در كشورهاي نخبهپذير هر دو عامل رشد يعني وراثت هوشمند و شرايط محيطي مناسب براي اينگونه افراد وجود دارد. بهطوري كه بهرهگيري از نهايت پتانسيل نخبگان و دانشمندان در اين كشورها به سادگي ميسر است. شرايط محيطي عبارتند از ملزومات تحقيق و پژوهش كه در حد عالي در كشورهاي نخبهپذير مهيا است به گونهاي كه هر وسيله، دستگاه يا مادهاي را كه محقق نياز داشته باشد در كمترين زمان ممكن در اختيارش قرار ميگيرد. حقوق مادي و معنوي محققين و نخبگان در اين جوامع نسبت به ديگر كشورها چندين برابر است، دانشمندان و پژوهشگران در اين كشورها از سوي صنايع و شركتهاي خصوصي مورد حمايت مادي قرار ميگيرند و از محل اين حمايت مالي، دانشمندان كشورهاي نخبهپذير به سهولت ميتوانند نخبگان ديگر كشورها را جهت كار بر روي پروژه يا پروژههاي خويش كه در ارتباط با رفع معضلات شركتهاي خصوصي حمايت كننده هست را جذب نمايند. علاوه بر موارد فوق، اكثريت قابل توجهي از نخبگان به دليل هوش و استعداد سرشار، از نظر معنوي و اخلاقي هم تفاوت قابل توجهي با ديگر افراد جامعه داشته و الگوي عملي براي اقشار مختلف ميباشند و معمولاً ارتباط و اعتقاد عميقتري با ماوراءالطبيعه و خداوند دارند. لذا به نظر نگارنده افزايش شمار نخبگان در هر جامعه، تقويت باورهاي ديني را نيز در پي دارد.
عوامل دافعهاي و جاذبهاي و تاثيرات آنها در مهاجرت ژنها
مهاجرت نخبگان دغدغه اكثريت كشورهاي جهان است و خيلي از كشورها محققين توانمندي را، جهت بررسي علل و عوامل اين پديده و ارائه راهكارهاي مناسب مأمور به تحقيق و پژوهش نمودهاند كه بخشي از نتايج يافتههاي آنها منتشر گرديده و ميتواند مورد استفاده محققين ديگر كشورها قرار گيرد [3ـ5، 8ـ12]. تنها جستجو در پايگاه علمي آمار و اطلاعات بينالمللي ISI با كليدواژة فرار مغزها (Brain Drain) تا تاريخ 25 نوامبر 2004 ميلادي، 538 گزارش را در اين خصوص نشان داد [13]. گريت لادل (Grit Laudel) در سال 2003 ميلادي سعي كرده است پديده فرار مغزها را به روشي سيستماتيك مورد بررسي قرار دهد [14]. آنچه از تحقيق در اين موضوع حاصل ميشود اين است كه نخبگان هر كشوري، سرمايههاي ملي محسوب شده و كشورهايي كه در نخبهپروري و حفظ و نگهداري آنها ميكوشند، در فرآيند جهاني شدن از ديگران در همه زمينهها گوي رقابت را خواهند ربود. به همين دليل در كشورهايي مانند: انگلستان، روسيه، نيوزلند، هندوستان، آفريقاي جنوبي و غيره جهت مقابله با اين پديدة زيانبار، مطالعات جديد صورت پذيرفته است.
لذا ضرورت دارد در كشور ما هم تحقيقي جامعالاطراف جهت روشن شدن زواياي مختلف اين پديده زيانبار صورت پذير و پاسخ مناسبي براي انبوهي از سؤالات كه در اين رابطه مطرح است يافته و راهكار عملي و بومي ارائه گردد. واقعاً بايد بررسي نمود كه در كشور ما صنايع خصوصي چقدر حاضر هستند كه در زمينه تحقيق و پژوهش سرمايهگذاري نمايند تا نخبگان كشور از اين طريق بتوانند نقش مؤثر خويش را ايفاء نمايند؟ تا چه اندازه در تامين ملزومات تحقيق و پژوهش جهت رسيدن به بلوغ علمي نخبگان خويش، سرمايهگذاري كردهايم؟ و آيا پژوهشگران و نخبگان براي اينكه فعاليت علمي خويش را به حداكثر برسانند، امكانات لازم و به موقع را در اختيار دارند؟ بنابراين محرز ميگردد كه مدل جاذبه ـ دافعه در خصوص مهاجرت ژنها سازگار است.
برخي از عوامل ايجاد كننده دافعه در كشورهاي نخبهگريز از جمله ايران عبارتند از:
1. عدم كارايي علمي و فني در وطن براي سطوح عاليه نخبگان اعم از نخبگان علمي، ورزشي، هنري [1].
2. عدم امكان كسب علوم و دانش مورد علاقه براي دانشجويان مستعد همراه با دريافت حمايت مالي (بوسيه شدن)، رويهاي كه در كشورهاي نخبهپذير در حال انجام است.
3. عدم تامين امكانات زندگي در شأن نخبگي و قابل مقايسه نبودن با حقوق و شرايط رفاهي كشورهاي نخبهپذير. جديدترين گزارشات حاكي از آنست كه دانشگاههاي آمريكا جهت جذب دانشمندان عالي رتبه جهان، حقوق بسيار بالايي را براي ايشان در نظر گرفتهاند، بهگونهاي كه اين سياستگذاري، كشورهاي اروپايي و روسيه را دچار اضطراب جدي نموده است[7]. بهعنوان مثال دولت انگلستان در سال 2001 ميلادي مبلغ قابل توجهي را به حقوق اعضاء هيات علمي دانشگاهها خود اضافه نمود تا اختلاف حقوق بين اساتيد دانشگاههاي خود با كشور آمريكا كاهش دهد و از خروج دانشمندان خود جلوگيري نمايد[8].
4. كمبود امكانات و ملزومات تحقيق و پژوهش جهت رشد علمي و عدم امكان تهيه آنها در زمان مناسب[13]، كه مواردي از آنها عبارتند از:
4ـ1. كمبود دستگاهها، وسايل كمك آموزشي، آزمايشگاهها، كارگاهها و ...
4ـ2. عدم هماهنگي و هم جهتي سياستهاي علمي و فني كشور با انقلاب فناوري اطلاعات يعني صنعت IT. نخبگان و محيط كارشان يعني دانشگاهها و مراكز تحقيقاتي براي رقابت كردن با همتايان خود در سطح بينالمللي و براي اينكه نقش رهبري خويش را در عصر اطلاعات به خوبي بازي نمايند[16] بايد امكان دسترسي به تمامي بانكهاي اطلاعاتي و پايگاههاي اطلاعات علمي دنيا برايشان مقدور باشد، چرا كه مشاركت نخبگان در توليد علم و فن بينالمللي بايستي بر اساس شاخصهاي اساسي توليد علم و فن جهاني باشد[17]. اين بدين معناست كه يكي از سهلالوصولترين مسيرها جهت تعامل علمي نخبگان با محققين بينالمللي و همچنين استفاده از علم جهاني، امكان اتصال به پايگاههاي علمي دنيا است كه متاسفانه به دليل محدوديتهاي مالي چنين امكاني براي دانشگاهها و مراكز تحقيقاتي نخبهپرور در كشور ما در حد مناسب وجود ندارد. اين واقعيت، بزرگترين محدوديتي است كه در حال حاضر نخبگان جامعه را رنج ميدهد. امروزه، بهطور كلي اين واقعيت پذيرفته شده است كه علم در جوامعي كه دانشمندان آن با يكديگر داراي روابط و ارتباطات متقابل هستند با سرعت و شدت بيشتري رشد ميكند [18ـ19].
4ـ3. عدم امكان تهيه نشريات و كتب علمي جديد و به روز.
4ـ4. ناكافي بودن بودجههاي پژوهشي و عدم تحقق بودجههاي پيشبيني شده در برنامههاي توسعه كشور.
4ـ5. بيثباتي رديفهاي حمايتي بودجههاي پژوهشي و برخوردهاي سليقهاي با پژوهش و پژوهشگر در سطح كلان كشوري. لذا با وضع موجود نخواهيم توانست در حفظ نيروهاي متخصص موفق شويم به همين دليل بسياري افراد، كشور را ترك ميكنند. زيرا نميتوانند فكر و ايده خود را عملي كنند. محقق عمدهترين نيازش امكان كار است، اگر براي او مهيا نشود در كشور نميماند[20]. در اين خصوص گفته شده است: ملتي كه پژوهش را قدر ميداند، پژوهشگر را بر صدر مينشاند.
4ـ6. عدم توجه ويژه به پژوهشهاي بنيادي كه تنها منجر به گسترش مرزهاي دانش و توليد علم ميشوند. لذا نخبگان و متخصصان علوم بنيادي و رشتههاي علوم پايه به ظاهر نقش پژوهشهاي خويش را در راستاي نيازهاي جامعه نديده و از طرف ديگر دائماً به ايشان وانمود ميشود كه نتايج يافتههاي شما چه مشكلي را از جامعه حل ميكند و در نهايت محققين توانمند در اين رشتهها، مكاني مناسب را در كشورهاي نخبهپذير، جهت گذران زندگي علمي خويش انتخاب ميكنند كه در آنجا براي پژوهشهاي بنيادي ارزش بيشتري قائل هستند و در نهايت عازم كشورهاي نخبهپذير ميشوند.
5. عدم رعايت جدي شايسته سالاري در انتصاب مديران در كشور كه اين مورد شامل تمامي سطوح مديريتي ميگردد. در جوامع پيشرفته كه دموكراسي به معني واقعي حاكم است، نخبگان جامعه به طريقي كاملاً عادي بر مسند امور قرار ميگيرند و جامعه توسط نخبگان مديريت ميشود. چون مديران خود از نخبگان هستند و از نيازهاي نخبگان آگاهي كامل دارند، لذا شرايط لازم را جهت حضور و اثرگذاري نخبگان مهيا ميكنند و براي نخبگان هم پذيرش شرايط سادهتر شده و حضور خويش را در وطن موثر ميبينند.
6. امنيت و آرامش ملي در ابعاد مختلف آن تاثيري جدي در مهاجرت نخبگان و مهاجرت ژنها دارد. اين واقعيت در خصوص طبيعت و تمامي موجوداتش تحت عنوان انتخاب طبيعي (Natural Selection) امري پذيرفته شده است.
موارد فوق در كشورهاي نخبهپذير عكس ميباشد محدوديت را براي توليد علم و توسعه علمي برداشته و توانستهاند در نقطه مقابل با سرمايهگذاري بر روي عوامل دافعهزاي كشورهاي نخبهگريز، آنها را به جاذبه تبديل نمايند. اگر چه در مقولة علوم انساني بالاخص وقتي كه تحليل رفتار انسانها مورد نظر است، اظهارنظر و حتي تحقيق و پژوهش، كاري بسيار مشكل است و برخلاف علوم طبيعي و تجربي امكان ارائه نسخهاي حاوي نوشدارو و كاري غيرممكن است. لذا از نظر منافع شخصي وقتي نخبهاي حقوق و مزاياي مكفي و چندين برابر از يك طرف و امكان رشد علمي به مراتب بيشتر از طرف ديگر را در اقدام به مهاجرت ميبيند، جهت كسب وجهه بينالمللي و زندگي بيدغدغه وطن خويش را با تمام علايقي كه در آن دارند ترك مينمايد. در اينجا وظيفه دولتمردان است كه با درايت لازم برنامهريزي نموده و به نحو مطلوبي نخبگان كشور خويش را حفظ و شرايط مناسب را براي مهاجرت معكوس ژنها نيز مهيا نمايند. مهاجرت معكوس، منظور جذب نخبگان ايراني مقيم ديگر كشورها و همچنين نخبگان كشورهاي ديگر است. چرا كه مهاجرت معكوس موجب ميشود كه ذخيره ژنهاي هوشمند كشور، غنيتر شود. براي تحقق اهداف مورد نظر در سند چشمانداز 20 ساله كشور و همچنين ارتقاء جايگاه علمي ايران به ده كشور اول توليدكننده علم در جهان[21]، ضرورت وجود و حضور نخبگان، دانشمندان و انديشمندان، غيرقابل انكار ميباشد، چرا كه كليد دستيابي به اقتصاد مبتني بر دانايي، استفاده از نبوغ و استعداد خدادادي نخبگان جامعه است. لذا مسئولان كشور ميبايد، حفاظت، صيانت و كرامت نخبگان را بهعنوان پروژه و آرمان ملي تعريف نموده و با نگاهي ويژه، زمينه شكوفايي استعدادهاي ايشان و كاربست تواناييهاي حاصله را مهيا نمايند. مطمئناً هرگونه سرمايهگذاري در اين خصوص بهمنزلة استخراج منابع خدادادي بوده و منجر به افزايش ارزش افزوده توليدات علمي، فني، صنعتي و منابع طبيعي كشور خواهد شد. توجه به تمامي سطوح نخبگان از دوران دانشآموزي گرفته تا سطوح پژوهشگراي، دانشمندي و انديشمندي ضرورت دارد. زيرا هر پژوهشگر موفق و يا دانشمند در سطوح ملي و بينالمللي، براي به حداكثر رساندن فعاليتهاي علمي و تحقيقاتي خويش، نياز به حمايت همه جانبه دارد، همانطوري كه يك دانشآموز تيزهوش دبيرستاني به امكانات، دبير و شرايط ويژه و متفاوتي نياز دارد. توجه به يك مقطع خاص از نخبگي و هوشمندي، آنهم با هدف ويژه، دلالت بر عدم فهم صحيح از مفاهيم نخبه و نخبگي است. نخبگاني نيز هستند كه حضور فيزيكي در كشور دارند ولي به دليل كمبود امكانات مادي و معنوي لازم جهت رشد علمي و پژوهشي خويش عملاَ همچون نخبگان مهاجرت نموده نقش آنها در توسعه علمي و فني كشور كمرنگ است. تنها تفاوت اين گروه با افراد مهاجرت نموده در اين است كه خسارتي از نظر كاهش ژنهاي هوشمند به جامعه نميرسد. بههرحال مديران كشور در هر سطحي وظيفه ملي، ميهني و ديني دارند تا به سلسله مراتب نيازهاي اين قشر موثر جامعه توجه نمايند[22] و تمامي همت خويش را جهت بسترسازي مناسب براي جلوگيري از مهاجرت ژنهاي هوشمند كشور و همچنين بهرهمندي از نخبگان موجود بهكار گرفته، تا دين خويش را به ميهن و نسلهاي آتي كشور ادا نمايند.
اي كه دستت ميرسد كاري بكن پيش از آن كز تو نيايد هيچ كار
اهميت توجه به نخبگان و همچنين ويژگيهاي استثنايي اين قشر از جامعه توسط بزرگان علم و ادب كشور نيز تذكر داده شده است. شعر زيباي باباطاهر مويد اين واقعيت است.
به هر الفي، الف قدي برآيد الف قدم كه در الف آمدستم
يعني يك متفكر، حاصل و فشرده تلاش ميليونها انسان در طول سالها و قرنهاست و اين الف قدها هستند كه انديشة مردم را بارور ميسازند و مسير جامعه بشريت را عوض مينمايند و براي كشور خويش علوم و فنون، فرهنگ نو، ثروت، عزت و افتخار ميآفرينند.
نخبه كيست؟
در كنفرانس توسعه دانش و فنآوري در ايران سه مقاله تحقيقي بسيار جالب ارائه گرديد كه يكي از ارائهدهندگان مقالات براساس اداره گذرنامة آمريكا هر فرد متخصص را نيروي نخبه معرفي نمود. صرفنظر از تعدادي افراد سياسي هر كسي كه مهاجرت ميكند حتماً توانايي خاصي دارد كه با اتكاء به آن مهاجرت مينمايد، اين توانايي ميتواند ثروت و يا تفكر و تخصص باشد كه دسته دوم موضوع بحث در اين مقاله ميباشد [23ـ25]. نخبه فردي با هوش، مستعد،خلاق، كارآفرين و با نبوغ فكري ميباشد كه با فعاليت ذهني خود و ايجاد نوآوري به رشد و توسعه كشور سرعت ميبخشد[26]. نخبگان ميتوانند امور را بهتر انجام داده و قدمهاي موثري در رفع مشكلات محيط، جامعه و كشور خود بردارند[27].
نخبهپروري و راهكارهاي حفظ و بكارگيري نخبگان
خوشبختانه طي سالهاي گذشته توجه بيشتري به نخبگان كشور شده و تاسيس بنياد نخبگان امر مقدسي است كه در حال انجام ميباشد. اخيراً حساسيت مسئولين كشوري و همچنين محققين وانديشمندان كشور به معضل مهاجرت نخبگان شديداً افزايش يافته و تحقيقي نسبتاً جامع تحت عنوان «چالشها و راهكارهاي حفظ و بكارگيري نخبگان» در بخش گزارش كميسيون راهحلها و راهكارهاي كنفرانس توسعه دانش و فنآوري در ايران به چاپ رسيده است[28].
در سال 1381 قانعي راد در مقالهاي بسيار جالب، نهادينه شدن علم را شرط لازم براي نگهداري و استقرار مغزها دانسته و راهكارهاي منطقي وعلمي، در اين خصوص ارائه نموده است[29]، كه خلاصه آنها عبارتند از:
ـ گفتگو بين مردم و نخبگان علمي جهت تقويت نظام ارزشي علم و گسترش درك عمومي از علم و فنآوري.
ـ پيشبرد برنامههاي آموزشي و پژوهشي نيازگرا به دست نخبگان علمي.
ـ حمايت سخاوتمندانه از فعاليتهاي علمي و پژوهشي.
ـ آشنايي مسئولين امور با نقش دانش در ادارة جامعه.
ـ ايمن بودن ساختار و مديريت دانشگاهها و مؤسسات پژوهشي در مقابل تحولات سياسي كشور.
ـ افزايش ميزان دانشبري (Knowledge Intensity) در كليه فعاليتهاي اقتصادي، صنعتي و خدماتي.
ـ پرداخت بخشي از حقوق و دستمزد اعضاي هيأت علمي، اساتيد و پژوهشگران براساس كار كيفي ايشان جهت ايجاد رقابت سالم و افزايش نوآوري.
ـ افزايش همبستگي و انسجام بين اهل علم و دانش از طريق تقويت انجمنها، مجلات و همايشهاي علمي.
ـ استقرار مغزها از طريق افزايش جذابيتهاي كاري و محيطي با ايجاد شبكههاي آموزشي، پژوهشي و فنآوري بين دانشگاهها، مؤسسات پژوهشي و سازمانهاي اجرايي.
در هر صورت تاسيس و راهاندازي مقاطع تحصيلات تكميلي بالاخص دورههاي دكتري، زمينه نگهداري تعداد قابل توجهي از نخبگان كشور را جهت تحصيل و اشتغال در داخل ايجاد نموده است كه اين امر مبارك مسير حركت علمي كشور را از ترويج علم به سمت توليد علم و در نهايت توليد ثروت از دانش سوق داده و خواهد داد[30].
لذا به نظر نگارنده، تقويت جدي مقاطع تحصيلات تكميلي و حمايت در ابعاد مختلف مادي و معنوي و به ميزان شايسته از قشر اثرگذار در اين بخش، يكي از بهترين مسيرهاي حمايت از طيف وسيعي از نخبگان كشور بوده و همچنين بهترين فرآيند براي نخبهپروري در تمامي رشتههاي مورد نياز كشور ميباشد. همچنين ضرورت دارد راهكارهاي مناسب جهت شناسايي و كشف استعدادهاي درخشان و پرورش آنها (نخبهپروري) در كنار حفظ سرمايههاي انساني موجود (نخبگان) تدوين و اعمال گردد. چه بسيار استعدادهاي عالي و فراواني در كشور وجود دارد كه به دليل فقر و امثال آن به فعليت نميرسند.
چنانچه كسب ثروت از طريق حلال به يك فرهنگ تبديل شود و ثروتمند بودن حاصل از نخبگي و نبوع، ضد فرهنگ تلقي نشود و اين باور در مردم ايجاد گردد كه امنيت لازم براي ثروت و سرمايه در كشور وجوددارد و ثروتمندان و صنايع خصوصي و دولتي ميتوانند با اتكاء و بهرهمندي از پتانسيل نخبگان و متخصصان ثروت خويش را افزايش دهند. همچنين در صورتي كه تمامي شركتهاي دولتي و خصوصي موظف شوند كه واحدهايي تحت عنوان مركز پژوهشي تخصصي داشته باشند و درصدي از درآمدهاي خويش را در خصوص پژوهش هزينه نمايند. اين اقدام، ضمن اينكه زمينه اشتغال فارغالتحصيلان مقاطع تحصيلات تكميلي را ايجاد مينمايد محصولات شركتهاي خصوصي و توليدي روز به روز بهبود كيفيت بيشتري خواهند داشت. از طرف ديگر از پتانسيل علمي نخبگان كشور هم به نحو مطلوبي استفاده شده و از نبوغ ايشان در راستاي اثرگذاري بر جامعه بهرهبرداري خواهد شد. آنوقت است كه مردم با نقش نخبگان و خواص جامعه بيشتر آشنا شده و در راستاي حفظ، صيانت و كرامت ايشان از هيچ حمايتي دريغ نخواهند نمود. چرا كه مردم در آنصورت ميدانند كه توسعه پايدار كشور بايستي به دست نيروهاي خودي و با تكيه بر تواناييهاي نخبگان و خواص جامعه صورت پذيرد و در فرآيند جهاني شدن مطمئناً نخبگان جامعه ميتوانند در توليد محصولات با كيفيت بهتر و هزينه كمتر، شركتهاي خصوصي و دولتي را كمك نمايند تا در ميدان رقابت بينالمللي و در فرآيند جهاني شدن در حفظ و ارتقاء جايگاه خويش موفق شوند. ما بايد باور داشته باشيم كه، توسعه و پيشرفت كشور، با هدايت و حمايت از بيرون از مرزهاي آن خوابي بيش نيست. شاعر شيرين سخن علامه اقبال لاهوري چه زيبا اين واقعيت را بيان نموده است.
خدا آن ملتي را سروري داد كه تقديرش به دست خويش بنوشت
به آن ملت، سرو كاري ندارد كه دهقانش براي ديگران كشت
و يا ايشان چه خوش سروده است كه:
آن جهان بينان كه خود را ديدهاند خود گليم خويش را بافيدهاند
نتيجهگيري
اميد است مديران كشور دست در دست يكديگر داده و كرامت نخبگان، يعني حفاظت، صيانت از آنان را بهعنوان يك پروژه و آرمان ملي تعريف نمايند تا افتخارات گذشته كشور احياء شده و ايران اسلامي مهد فرهنگ، علم، فن و تكنولوژي جهاني بشود. يقيناً موارد مطرح شده در اين نوشتار مورد عنايت ويژه مسئولين اثرگذار در سياستگذاري آينده كشور قرار خواهد گرفت و مطالب مطروحه در آن صرفاً مصداق شعر زير قرار نخواهد گرفت.
گرچه داني كه نشنوند بگوي هرچه داني زنيك خواهي و پند
منابع و مآخذ
[1] ذاكر صالحي، غلامرضا؛ «دانشگاه، جامعه و فرهنگ: گزارش شوراي فرهنگي اجتماعي 1380ـ1376» وزارت علوم، تحقيقات و فنآوري، صفحات 130ـ116، چاپ اول، سال 1382.
[2] عابدينزاده، نيلوفر؛ «ارزشگذاري اقتصادي توسعه پايدار»، ماهنامه علمي محيط زيست، ناشر: جهاد دانشگاهي، صفحات 12ـ15، پيششماره بهمن 1382.
[3] Davenport, S.,"Panic and Panacea: Brain Drain and Science and Technology Human Capital Policy" Research Policy, 33, 617-630, (2004).
[4] Stark, O, "Rethinking the Brain Drain" World Development 32, 15-22, (2004)
[5] Beine, M.; Docquier, F.; Rapoport, H.; "Brain Drain and Economic Growth: Theory and Evidence" Journal of Development Economics 64, 275-289, (2001).
[6] سرخوش، نيكو؛ «پيشبيني تكنولوژيك، ابزاري براي سياست علمي پويا» چكيده مقالات، سالهاي 1380 ـ 1370، مجله رهيافت، فصلنامه علمي ـ پژوهشي، صفحات 255ـ256، چاپ اول، سال 1380.
[7] King, D.A.; "The Scientific Impact of Nations" Nature, 430, 311-316, (2004).
[8] News and Comment "Plug for Brain" TREND in Pharmacological Scinces 22,167, (2001).
[9] Stark, O.; "A Brain Gain with an Brain Drain" Economic Letters 55, 227-234, (1997).
[10] Martineau, T.; Decker, Ki; Bunderd "Brain Drain of Health professionals: from Rhetoric to Responisble Action" Health Policy 70, 1-10, (2004).
[11] Wong, K. y.; Yip, C.K. "Education, Economic, Growth, and Brain Drain" Journal of Economic Dynamics and Control 23, 699-726, (1999).
[12] Khadaria, B.; "The Migration of Knowledge Workers' Second Generation Effects of India's Brain Drain" Economics Review 21, 644-645, (2002).
[13] http://access.isiproducts.com/trial.
[14] Laudel, G.; "Studing the Brain Drain: Can Bibliometric Methods Help?" Scientometrics, 57, 215-237, (2003).
[15] منصوري، رضا؛ «شناخت عوامل رشد پژوهش و نه موانع آن: يك چرخش بينش» مجلة رهيافت، فصلنامة علميـ پژوهشي، شماره 32، صفحات 29ـ36، بهار و تابستان 1383.
[16] آراسته، حميدرضا؛ «تغيير راهبردي در دانشگاهها و مراكز آموزش عالي: برنامهريزي براي بقاء و موفقيت» ناشر: دانشگاه امام حسين، 252ـ253، چاپ اول، سال 1382.
[17] موسوي، ميرفضلالله؛ «رتبهبندي توليد علم در 50 كشور اول جهان» مجله رهيافت، فصلنامه علمي ـ پژوهشي، شماره 32، صفحات 37ـ 57، بهار و تابستان 1383.
[18] محسني، منوچهر؛ «مباني جامعهشناسي علم» ناشر: كتابخانه طهوري، چاپ اول، سال 1372.
[19] توكل، محمد؛ «جامعهشناسي علم» ناشر: موسسه علمي و فرهنگي «نص»، صفحات 40ـ42، چاپ اول، سال 1370.
[20] منصوري، رضا؛ «همچنان اعتقادي به پژوهش نداريم» خبرنامة تحقيقات و فنآوري، ناشر: مركز تحقيقات سياست علمي كشور، شماره 26، صفحه 2، مهر 1383.
[21] موسوي، ميرفضلالله؛ «بررسي امكان ارتقاء علمي ايران به ده كشور اول توليد كننده علم در جهان»، مجله رهيافت، فصلنامه علمي ـ پژوهشي، شماره 30، صفحات 79ـ89، تابستان 1382.
[22] علاقهبند، علي؛ «مديريت رفتار سازماني: كاربرد منافع انساني» ناشر: موسسه انتشارات اميركبير، صفحات 30ـ48، چاپ بيست و يكم و بيست و دوم، سال 1382.
[23] جانمردي، مهوش؛ «بررسي پديدة مهاجرت نخبگان با تاكيد بر ديدگاه جامعهشناسي» كنفرانس توسعه دانش و فنآوري در ايران: عوامل، موانع و راهكارها، 26ـ28 آبان ماه 1383 محل برگزاري كنفرانس: دانشگاه صنعتي شريف، كتابچه چكيده مقالات، صفحه 20.
[24] اخوان كاظمي، بهرام؛ «پديدة مهاجرت نخبگان علمي و متخصصان» كنفرانس توسعه دانش و فنآوري در ايران: عوامل، موانع و راهكارها، 26ـ28 آبان ماه 1383 محل برگزاري كنفرانس: دانشگاه صنعتي شريف، كتابچه چكيده مقالات، صفحه 24.
[25] عباسي، رسول «بررسي جامعه شناختي گردش نيروي كار ماهر در سطح بينالملل: مهاجرت نخبگان» كنفرانس توسعه دانش و فنآوري در ايران: عوامل، موانع و راهكارها، 26ـ28 آبان ماه 1383 محل برگزاري كنفرانس: دانشگاه صنعتي شريف، كتابچه چكيده مقالات، صفحه 19.
[26] آييننامه جذب و نگهداري نيروهاي انساني نخبه: مصوبه هيات وزيران شماره 17814/ت/30987 هـ مورخ 12/7/83.
[27] قليزاده، احد؛ «دولت و قوانين مربوط به نخبگان» مجله رهيافت، فصلنامه علمي ـ پژوهشي، شماره 33، صفحات 26ـ33، پاييز 1383.
[28] سيفالدين اصل، امرعلي؛ «چالشها و راهكارهاي حفظ و بكارگيري نخبگان» كنفرانس توسعه دانش و فنآوري در ايران: عوامل، موانع و راهكارها، 26ـ28 آبان ماه 1383 محل برگزاري كنفرانس: دانشگاه صنعتي شريف، كتابچه گزارش كميسيون راهحلها و راهكارها، صفحات 42ـ54. اين مقاله شامل تعداد زيادي مراجع و منابع مفيد جهت مطالعه بيشتر ميباشد.
[29] قانعي راد، محمد امين، «نهادينه شدن علم، نگهداري و استقرار مغزها»، مجله رهيافت، فصلنامه علمي ـ پژوهشي، شماره 28، صفحات 71 ـ 86، پاييز 1381.
[30] زلفيگل، محمدعلي؛ «از ترويج علم تا توليد ثروت از دانش» مجله رهيافت، فصلنامه علمي ـ پژوهشي، شماره 33، صفحات 16 ـ 24، پاييز 1383.
http://www.korsi.ir/Show_news.asp?id=29
منبع:فصلنامه سياست علمي و پژوهشي رهيافت، شماره 33
كليدواژهها: نخبگان، مهاجرت مغزها، مهاجرت ژنها، ژنهاي هوشمند، كشورهاي نخبهپذير، كشورهاي نخبهگريز.
نخبگان و توسعه پايدار
نخبگان و متخصصان هر كشور را به حق بايد «ثروت ملي» آن سرزمين به شمار آورد. پديده مهاجرت نخبگان و متخصصان به خارج از مرزها، به دليل تأثيري كه در فرآيند توسعه و همچنين تخريب اعتبار ملي و تغيير نسلهاي آينده دارد قابل تأمل و مطالعه است. به همين دليل است كه آثار و تبعات فرهنگي، رواني و سياسي مهاجرت نخبگان براي نظام ما كه در تلاش براي استقرار الگوي جديدي در مديريت جامعه بر پايه دين است و توسعه علمي كشور و بالندگي مراكز و نهادهاي آموزشي و پژوهشي را از لوازم استحكام بنيانهاي امنيت ملي و سربلندي كشور ميداند بهصورت يك نگراني و دلمشغولي جدي درآمده است؛ بهويژه آنكه براي كشور ما «منابع انساني توسعه» از جمله سرمايهها و مزيتهاي اساسي است و آسيبپذيري آن به منزلة تهديدي بزرگ براي حال و آينده جامعه ميباشد.[1]. مهاجرت مورد نظر اين گفتار شامل مهاجرت موقت نخبگان جهت كسب و انتقال علم، فن و تجربه نميشود، زيرا چنين مهاجرت و يا در واقع مسافرتي در راستاي توسعه پايدار كشور بوده و از ضروريات تعامل واقعي با پديده جهاني شدن و رسيدن به توسعه علمي ميباشد. دانش، ثروت و سلامت از مؤلفههاي اصلي توسعه پايدار است. توسعه نتيجة كمي يك مقولة كيفي به نام رشد است و از اساسيترين شرايط رسيدن به توسعه پايدار اين است كه منابع مادي يك كشور جهت رفاه فعلي شهروندان به حراج گذاشته نشود، زيرا در اينصورت نسلهاي آينده در برآوردن نيازهاي خويش دچار مشكل خواهند شد[2]. ركن دانش و نقش آن در توسعه، وابستگي جدي با نخبگان علمي دارد و درگير كردن ايشان به امور علمي سرعت رسيدن به توسعه را افزايش داده و زمان دستيابي به آن را كاهش ميدهد. لذا ايجاد شرايط مادي و معنوي مناسب جهت حفظ، پاسداشت و كرامت فرزانگان، دانشمندان، انديشمندان، قهرمانان ورزشي و هنري و در يك كلام نخبگان جامعه از مهمترين وظايف مردم، حكومت و دولتمردان جامعه است. اگر چه نخبگان متعلق به كل جامعه بشريت بوده و نقش موثر آنها در زندگي بشريت به حصار مرزها محدود نميشود ولي حضور ايشان جهت دستيابي به توسعه پايدار در هر محدوده جغرافيايي نقش كليدي دارد. در اين حقيقت كه مهاجرت مغزها تعادل جهاني را به هم ميزند[3] و باعث ميشود تا كشورهاي فقير همچنان فقير باقي بمانند اجماع بينالمللي وجود دارد[4]. لذا كشورهاي پيشرفته با ايجاد شرايط و جاذبههاي مادي و معنوي، نخبگان ديگر كشورها را جذب نموده و با اتكاء به توان علمي، ابتكارات، ابداعات و اكتشافات ايشان، توسعه پايدار كشورهاي خويش را سرعت ميبخشند. در عوض به همان ميزان كشورهاي در حال توسعه و توسعهنيافته و يا به عبارت ديگر نابرخوردار، از توسعه و پيشرفت كشور خويش باز ميمانند و به مرور زمان اين شكاف و اختلاف بين كشورهاي مختلف افزايش يافته و اين تفاوت خود را در ابعاد مختلف علمي، سياسي، نظامي، اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي نشان ميدهد. در نتيجه در مقوله جهاني شدن در همه ابعادش تعداد معدودي از كشورها نقش كليدي را ايفا خواهند نمود و كشورهاي غني، ثروتمندتر شده و كشورهاي نابرخوردار همچنان فقير مانده و به كشورهاي پيشرفته و نخبهپذير وابسته خواهند بود.
مهاجرت ژنها و چالشهاي جهاني
واقعيتهاي مورد اشاره در بخش اول اين نوشتار، اگر چه جدي است ولي نگاه سطحي به اثرات و تبعات مهاجرت نخبگان است. لذا به نظر نگارنده بايستي اصطلاحات و مفاهيم مهاجرت نخبگان (Brain Drain, Elites Migration) را با مهاجرت ژنهاي هوشمند يا ژنهاي بالقوه دانايي و توانايي) ( Brainy Genes Migration جايگزين كرد و از اين پس به جاي اين لغات و عبارات مهاجرت ژنها را بهكار برد. زيرا ژنها هستند كه اطلاعات وراثتي را از نسلي به نسل ديگر منتقل مينمايند و هوش و استعداد نيز با ژنها ارتباط لاينفك داشته و اين، يك اصل علمي اثبات شده است. بنابراين، هدف اصلي اين مقاله ارائه نظريهاي جديد تحت عنوان: مهاجرت تدريجي ژنهاي دانايي و توانايي و يا بهعبارت بهتر ژنهاي هوشمند ميباشد. نبوغ و نخبگي در اثر دو عامل مهم وراثت ـ كه همان ويژگيهاي ژنتيكي افراد بوده ـ و محيط ـ كه شرايط و بستر لازم جهت رشد علمي و عقلي است ـ حاصل ميشود. با توجه به مقدمه فوق ميتوان نتيجه گرفت كه هر نخبهاي كه از كشور خارج ميشود، يك ژنوم هوشمند از كشور خارج شده و با زندگي در كشوري ديگر و ازدواج و توليد نسل در آنجا به تكثير ژنهاي هوشمند آن كشور كمك ميكند. لذا به تدريج درصد ژنهاي هوشمند جوامع نخبهپذير افزايش يافته و در طولاني مدت و پس از گذشت سالها، اختلاف فاحش ژنتيكي بين كشورهاي نخبهپذير و نخبهگريز ايجاد خواهد شد. بهگونهاي كه كشورهاي نخبهپذير به جوامعي نخبه تبديل ميشوند و جوامع نخبهگريز با كاهش ژنهاي هوشمند خويش، به تبعيت بيچون و چرا از جوامع نخبهپذير،تن در داده و اداره امور جامعه با اتكا به افرادي انجام خواهد شد كه از ضريب هوشي كمتري برخوردار هستند و به عقبماندگي كشور خواهد انجاميد[5].
چراكه جوامع نخبه هر روزه به علم، فن، صنعت و توليد جديدي دست مييابند و ديگر كشورهاي دنيا به دليل نياز به علوم، فنون، صنايع و توليدات جديد، ناگزير بايد هزينه لازم را پرداخت نموده و فرهنگ كشورهاي نخبه را كه با علوم، فنون، صنايع و توليدات آنها همراه است را نيز بالاجبار بپذيرند، زيرا فرهنگ جديد و نو نيز با توليد علم و فن جديد حاصل ميشود. يعني محصول فيزيكي و توليدي حاصل از علم و تكنولوژي جديد به همراه خود فرهنگ استفاده جديد را نيز متولد مينمايد. بهعبارت ديگر كالاهاي توليدي هر كشور بر اساس فرهنگ همان كشور توليد ميشود. لذا هر كشوري با صدور كالاهاي خود به ديگر كشورها، فرهنگ خويش را نيز صادر نموده و به مرور زمان فرهنگ ديگر كشورها را با فرهنگ خويش جايگزين مينمايد و در نهايت كشورهاي نخبهگريز به دليل نياز و وابستگي هميشگي، خدمتكار اين كشورها ميشوند. زيرا حكام و دولتمردان هر كشوري موظف هستند تمامي ملزومات رفاهي جديد و يافتههاي نوين بشريت را براي شهروندان خويش مهيا نمايند. بهعنوان مثال با پيشرفت علم الكترونيك و توسعه صنعت تلفن همراه، رايانه و شبكههاي اينترنت اولاً تاثيرگذاري كشورهاي مولد اين تكنولوژي بر روي فرهنگ كشورهاي در حال توسعه و توسعه نيافته (نابرخوردار) بسيار سهل، آسان و مقدور شده و از طرف ديگر با ارائه يافتههاي جديد و محصولات جديدتر روز به روز وابستگي اين كشورها را به خود افزايش ميدهند. كشورهاي در حال توسعه و نابرخوردار نميتوانند استفاده از دستاوردهاي انقلاب فناوري اطلاعات يعني صنعت IT و الكترونيك را براي شهروندان خود تحريم كنند زيرا چنين كاري خودكشي علمي را در پي خواهد داشت. چند دهه قبل تصور اينكه رايانه بتواند روزي اينقدر زندگي بشريت را متحول نمايد ممكن نبود. در اين رابطه ميتوان اين سئوال را مطرح نمود كه، واقعاً صنعت و فنآوري رايانه و يا تلفن همراه چقدر فرصت شغلي براي كشورهاي مولد خود ايجاد نموده و خواهد نمود؟ مسلماً درآينده نيز علوم و تكنولوژيهاي جديدي ظهور خواهند كرد كه نقشي به مراتب مهمتر از رايانه بر زندگي بشر خواهند داشت و دانشمنداني كه اين فنون و فنآوريها را كشف مينمايند آيندة كشورهاي خويش را بيمه ميكنند و كشورهايي كه دانشمندان و انديشمندان بيشتري را پذيرا باشند، رهبري جهان آينده را در دست خواهند داشت. لذا جهت رهبري آيندة جهان، نيازي به قدرت نظامي از جمله: بمب اتمي، تكنيكها و تاكتيكهاي نظامي پيشرفته، براي وادار كردن ديگر كشورها به تبعيت وجود ندارد. زيرا قدرتمندترين ابزار براي تغيير و دگرگون ساختن جامعه و جهان، استفاده از علم و فنآوري است[6]. بعيد نيست در آينده با توليد و كشف منابع جديد انرژي مناسب و مواد اوليه ارزان و سازگار با محيط زيست، تنها منبع اقتصادي خيلي از كشورها يعني نفت، كمارزش و يا بيارزش شود و يا ذخاير آن به اتمام برسد. با كمي دقت ميتوان دريافت كه نخبگان قادرند علم، فن، فنآوري و صنعت جديد توليد نموده كه به تبع آن فرصتهاي شغلي جديد براي جامعه خويش ايجاد نمايند. لذا درصد بيكاري در كشورهاي پيشرفته در همه سطوح بسيار كم ميشود، اين در حالي است كه مهمترين مشكل كشورهاي در حال توسعه و نابرخوردار از جمله كشور ما بيكاري و باز هم مهاجرت ژنها است. بنابراين بهترين و مطمئنترين نقطه براي سرمايهگذاري در خصوص اشتغال و رفع معضل بيكاري در بلند مدت، توجه ويژه به نخبگان، دانشمندان و انديشمندان جامعه است تا با توليد علم، فن، تكنولوژي و صنعت جديد ، فرصتهاي شغلي برگرفته از علم و صنعت داخلي را براي كشور ايجاد نمايند. در غير اينصورت كشورهاي بيگانه از اين نعمتهاي خدادادي استفاده ميكنند. يعني نخبگان كشور را جذب نموده و با استفاده از علم و د انش فني توليد شده توسط ايشان محصولات جديدي توليد نموده و اين محصولات را به بازار كشور ما روانه ميكنند، از استعداد، دانايي و توانايي نسل مهاجر استفاده نموده و موجبات وابستگي كشورش را ايجاد مينمايند. با توجه به دلايل فوق است كه كشورهاي نخبهپذير، نخبگان ديگر كشورها را با هر دين و آييني ميپذيرند و نه تنها از هوش و استعداد و توان ايشان در توسعه علمي، فني و صنعتي خويش استفاده ميكنند بلكه ذخاير ژنهاي هوشمند خويش را براي نسلهاي آتي افزايش داده و آينده روشني را براي ايشان ترسيم مينمايند. يعني به طور كاملاً طبيعي اصلاح ژنتيكي انجام ميدهند. در نتيجه با يك تير دو نشان را هدف قرار ميدهند. لذا نسلهاي آينده در كشورهاي نخبهپذير براي برآوردن نيازهاي خويش نه تنها مشكلي ندارد بلكه با سهولت بيشتري توسعه پايدار كشور خود را دنبال خواهند نمود. به عبارت ديگر سياستمداران كشورهاي نخبهپذير مهمترين «ثروت ملي» خود، يعني نخبگان را چند برابر افزايش ميدهند. چنين جوامعي با داشتن ذخاير ژنتيكي هوشمند، كافي، مناسب و همچنين حفظ منابع و ذخايرمادي خود از يك طرف و استفاده از ذخائر و منابع مادي كشورهاي در حال توسعه و نابرخوردار از طرف ديگر، اختلاف طبقاتي و سرانه ثروت ملي بين كشورهاي نخبهپذير و نخبهگريز را افزايش ميدهند. مهمتر اينكه جوامع نخبهپذير با بكارگيري علوم و فنون جديد حاصل از پژوهش و تحقيق نخبگان، امكان كشف منابع طبيعي كه بشر قبلاً به دليل نداشتن علم و فن كافي از آنها بيبهره بوده است را نيز ممكن ميسازند. اين واقعيت سبب خواهد شد كه كشورهاي نخبهپذير جهت كشف و استخراج چنين منابعي در كشور خويش نخواهند داشت.
نخبهپذيري و تأثيرات آن بر جامعه
از جمله سؤالاتي كه ممكن است مطرح شود مسائل امنيتي ناشي از حضور افراد غيربومي در كشورهاي نخبهپذير است. تجربه نشان داده است نخبگان غيربومي به دليل داشتن امكانات مادي و معنوي در حد شأن خويش و همچنين فرهنگ بالا از لحاظ امنيتي براي كشورهاي نخبهپذير مشكلاتي ايجاد نمينمايند. سؤال ديگري كه در خصوص مهاجرت ژنها جاي طرح دارد اين است كه آيا فرزندان نخبگان در خارج از كشور در زمينة علم و فن تلاش خواهند نمود تا به مرجعيت علمي يا همان نخبگي برسند؟ در اين خصوص ميتوان گفت امكان بالقوه براي بلوغ علمي از نظر ژنتيكي و محيطي وجود دارد. بنابراين جهت توسعه منابع انساني در كشورهاي نخبهپذير هر دو عامل رشد يعني وراثت هوشمند و شرايط محيطي مناسب براي اينگونه افراد وجود دارد. بهطوري كه بهرهگيري از نهايت پتانسيل نخبگان و دانشمندان در اين كشورها به سادگي ميسر است. شرايط محيطي عبارتند از ملزومات تحقيق و پژوهش كه در حد عالي در كشورهاي نخبهپذير مهيا است به گونهاي كه هر وسيله، دستگاه يا مادهاي را كه محقق نياز داشته باشد در كمترين زمان ممكن در اختيارش قرار ميگيرد. حقوق مادي و معنوي محققين و نخبگان در اين جوامع نسبت به ديگر كشورها چندين برابر است، دانشمندان و پژوهشگران در اين كشورها از سوي صنايع و شركتهاي خصوصي مورد حمايت مادي قرار ميگيرند و از محل اين حمايت مالي، دانشمندان كشورهاي نخبهپذير به سهولت ميتوانند نخبگان ديگر كشورها را جهت كار بر روي پروژه يا پروژههاي خويش كه در ارتباط با رفع معضلات شركتهاي خصوصي حمايت كننده هست را جذب نمايند. علاوه بر موارد فوق، اكثريت قابل توجهي از نخبگان به دليل هوش و استعداد سرشار، از نظر معنوي و اخلاقي هم تفاوت قابل توجهي با ديگر افراد جامعه داشته و الگوي عملي براي اقشار مختلف ميباشند و معمولاً ارتباط و اعتقاد عميقتري با ماوراءالطبيعه و خداوند دارند. لذا به نظر نگارنده افزايش شمار نخبگان در هر جامعه، تقويت باورهاي ديني را نيز در پي دارد.
عوامل دافعهاي و جاذبهاي و تاثيرات آنها در مهاجرت ژنها
مهاجرت نخبگان دغدغه اكثريت كشورهاي جهان است و خيلي از كشورها محققين توانمندي را، جهت بررسي علل و عوامل اين پديده و ارائه راهكارهاي مناسب مأمور به تحقيق و پژوهش نمودهاند كه بخشي از نتايج يافتههاي آنها منتشر گرديده و ميتواند مورد استفاده محققين ديگر كشورها قرار گيرد [3ـ5، 8ـ12]. تنها جستجو در پايگاه علمي آمار و اطلاعات بينالمللي ISI با كليدواژة فرار مغزها (Brain Drain) تا تاريخ 25 نوامبر 2004 ميلادي، 538 گزارش را در اين خصوص نشان داد [13]. گريت لادل (Grit Laudel) در سال 2003 ميلادي سعي كرده است پديده فرار مغزها را به روشي سيستماتيك مورد بررسي قرار دهد [14]. آنچه از تحقيق در اين موضوع حاصل ميشود اين است كه نخبگان هر كشوري، سرمايههاي ملي محسوب شده و كشورهايي كه در نخبهپروري و حفظ و نگهداري آنها ميكوشند، در فرآيند جهاني شدن از ديگران در همه زمينهها گوي رقابت را خواهند ربود. به همين دليل در كشورهايي مانند: انگلستان، روسيه، نيوزلند، هندوستان، آفريقاي جنوبي و غيره جهت مقابله با اين پديدة زيانبار، مطالعات جديد صورت پذيرفته است.
لذا ضرورت دارد در كشور ما هم تحقيقي جامعالاطراف جهت روشن شدن زواياي مختلف اين پديده زيانبار صورت پذير و پاسخ مناسبي براي انبوهي از سؤالات كه در اين رابطه مطرح است يافته و راهكار عملي و بومي ارائه گردد. واقعاً بايد بررسي نمود كه در كشور ما صنايع خصوصي چقدر حاضر هستند كه در زمينه تحقيق و پژوهش سرمايهگذاري نمايند تا نخبگان كشور از اين طريق بتوانند نقش مؤثر خويش را ايفاء نمايند؟ تا چه اندازه در تامين ملزومات تحقيق و پژوهش جهت رسيدن به بلوغ علمي نخبگان خويش، سرمايهگذاري كردهايم؟ و آيا پژوهشگران و نخبگان براي اينكه فعاليت علمي خويش را به حداكثر برسانند، امكانات لازم و به موقع را در اختيار دارند؟ بنابراين محرز ميگردد كه مدل جاذبه ـ دافعه در خصوص مهاجرت ژنها سازگار است.
برخي از عوامل ايجاد كننده دافعه در كشورهاي نخبهگريز از جمله ايران عبارتند از:
1. عدم كارايي علمي و فني در وطن براي سطوح عاليه نخبگان اعم از نخبگان علمي، ورزشي، هنري [1].
2. عدم امكان كسب علوم و دانش مورد علاقه براي دانشجويان مستعد همراه با دريافت حمايت مالي (بوسيه شدن)، رويهاي كه در كشورهاي نخبهپذير در حال انجام است.
3. عدم تامين امكانات زندگي در شأن نخبگي و قابل مقايسه نبودن با حقوق و شرايط رفاهي كشورهاي نخبهپذير. جديدترين گزارشات حاكي از آنست كه دانشگاههاي آمريكا جهت جذب دانشمندان عالي رتبه جهان، حقوق بسيار بالايي را براي ايشان در نظر گرفتهاند، بهگونهاي كه اين سياستگذاري، كشورهاي اروپايي و روسيه را دچار اضطراب جدي نموده است[7]. بهعنوان مثال دولت انگلستان در سال 2001 ميلادي مبلغ قابل توجهي را به حقوق اعضاء هيات علمي دانشگاهها خود اضافه نمود تا اختلاف حقوق بين اساتيد دانشگاههاي خود با كشور آمريكا كاهش دهد و از خروج دانشمندان خود جلوگيري نمايد[8].
4. كمبود امكانات و ملزومات تحقيق و پژوهش جهت رشد علمي و عدم امكان تهيه آنها در زمان مناسب[13]، كه مواردي از آنها عبارتند از:
4ـ1. كمبود دستگاهها، وسايل كمك آموزشي، آزمايشگاهها، كارگاهها و ...
4ـ2. عدم هماهنگي و هم جهتي سياستهاي علمي و فني كشور با انقلاب فناوري اطلاعات يعني صنعت IT. نخبگان و محيط كارشان يعني دانشگاهها و مراكز تحقيقاتي براي رقابت كردن با همتايان خود در سطح بينالمللي و براي اينكه نقش رهبري خويش را در عصر اطلاعات به خوبي بازي نمايند[16] بايد امكان دسترسي به تمامي بانكهاي اطلاعاتي و پايگاههاي اطلاعات علمي دنيا برايشان مقدور باشد، چرا كه مشاركت نخبگان در توليد علم و فن بينالمللي بايستي بر اساس شاخصهاي اساسي توليد علم و فن جهاني باشد[17]. اين بدين معناست كه يكي از سهلالوصولترين مسيرها جهت تعامل علمي نخبگان با محققين بينالمللي و همچنين استفاده از علم جهاني، امكان اتصال به پايگاههاي علمي دنيا است كه متاسفانه به دليل محدوديتهاي مالي چنين امكاني براي دانشگاهها و مراكز تحقيقاتي نخبهپرور در كشور ما در حد مناسب وجود ندارد. اين واقعيت، بزرگترين محدوديتي است كه در حال حاضر نخبگان جامعه را رنج ميدهد. امروزه، بهطور كلي اين واقعيت پذيرفته شده است كه علم در جوامعي كه دانشمندان آن با يكديگر داراي روابط و ارتباطات متقابل هستند با سرعت و شدت بيشتري رشد ميكند [18ـ19].
4ـ3. عدم امكان تهيه نشريات و كتب علمي جديد و به روز.
4ـ4. ناكافي بودن بودجههاي پژوهشي و عدم تحقق بودجههاي پيشبيني شده در برنامههاي توسعه كشور.
4ـ5. بيثباتي رديفهاي حمايتي بودجههاي پژوهشي و برخوردهاي سليقهاي با پژوهش و پژوهشگر در سطح كلان كشوري. لذا با وضع موجود نخواهيم توانست در حفظ نيروهاي متخصص موفق شويم به همين دليل بسياري افراد، كشور را ترك ميكنند. زيرا نميتوانند فكر و ايده خود را عملي كنند. محقق عمدهترين نيازش امكان كار است، اگر براي او مهيا نشود در كشور نميماند[20]. در اين خصوص گفته شده است: ملتي كه پژوهش را قدر ميداند، پژوهشگر را بر صدر مينشاند.
4ـ6. عدم توجه ويژه به پژوهشهاي بنيادي كه تنها منجر به گسترش مرزهاي دانش و توليد علم ميشوند. لذا نخبگان و متخصصان علوم بنيادي و رشتههاي علوم پايه به ظاهر نقش پژوهشهاي خويش را در راستاي نيازهاي جامعه نديده و از طرف ديگر دائماً به ايشان وانمود ميشود كه نتايج يافتههاي شما چه مشكلي را از جامعه حل ميكند و در نهايت محققين توانمند در اين رشتهها، مكاني مناسب را در كشورهاي نخبهپذير، جهت گذران زندگي علمي خويش انتخاب ميكنند كه در آنجا براي پژوهشهاي بنيادي ارزش بيشتري قائل هستند و در نهايت عازم كشورهاي نخبهپذير ميشوند.
5. عدم رعايت جدي شايسته سالاري در انتصاب مديران در كشور كه اين مورد شامل تمامي سطوح مديريتي ميگردد. در جوامع پيشرفته كه دموكراسي به معني واقعي حاكم است، نخبگان جامعه به طريقي كاملاً عادي بر مسند امور قرار ميگيرند و جامعه توسط نخبگان مديريت ميشود. چون مديران خود از نخبگان هستند و از نيازهاي نخبگان آگاهي كامل دارند، لذا شرايط لازم را جهت حضور و اثرگذاري نخبگان مهيا ميكنند و براي نخبگان هم پذيرش شرايط سادهتر شده و حضور خويش را در وطن موثر ميبينند.
6. امنيت و آرامش ملي در ابعاد مختلف آن تاثيري جدي در مهاجرت نخبگان و مهاجرت ژنها دارد. اين واقعيت در خصوص طبيعت و تمامي موجوداتش تحت عنوان انتخاب طبيعي (Natural Selection) امري پذيرفته شده است.
موارد فوق در كشورهاي نخبهپذير عكس ميباشد محدوديت را براي توليد علم و توسعه علمي برداشته و توانستهاند در نقطه مقابل با سرمايهگذاري بر روي عوامل دافعهزاي كشورهاي نخبهگريز، آنها را به جاذبه تبديل نمايند. اگر چه در مقولة علوم انساني بالاخص وقتي كه تحليل رفتار انسانها مورد نظر است، اظهارنظر و حتي تحقيق و پژوهش، كاري بسيار مشكل است و برخلاف علوم طبيعي و تجربي امكان ارائه نسخهاي حاوي نوشدارو و كاري غيرممكن است. لذا از نظر منافع شخصي وقتي نخبهاي حقوق و مزاياي مكفي و چندين برابر از يك طرف و امكان رشد علمي به مراتب بيشتر از طرف ديگر را در اقدام به مهاجرت ميبيند، جهت كسب وجهه بينالمللي و زندگي بيدغدغه وطن خويش را با تمام علايقي كه در آن دارند ترك مينمايد. در اينجا وظيفه دولتمردان است كه با درايت لازم برنامهريزي نموده و به نحو مطلوبي نخبگان كشور خويش را حفظ و شرايط مناسب را براي مهاجرت معكوس ژنها نيز مهيا نمايند. مهاجرت معكوس، منظور جذب نخبگان ايراني مقيم ديگر كشورها و همچنين نخبگان كشورهاي ديگر است. چرا كه مهاجرت معكوس موجب ميشود كه ذخيره ژنهاي هوشمند كشور، غنيتر شود. براي تحقق اهداف مورد نظر در سند چشمانداز 20 ساله كشور و همچنين ارتقاء جايگاه علمي ايران به ده كشور اول توليدكننده علم در جهان[21]، ضرورت وجود و حضور نخبگان، دانشمندان و انديشمندان، غيرقابل انكار ميباشد، چرا كه كليد دستيابي به اقتصاد مبتني بر دانايي، استفاده از نبوغ و استعداد خدادادي نخبگان جامعه است. لذا مسئولان كشور ميبايد، حفاظت، صيانت و كرامت نخبگان را بهعنوان پروژه و آرمان ملي تعريف نموده و با نگاهي ويژه، زمينه شكوفايي استعدادهاي ايشان و كاربست تواناييهاي حاصله را مهيا نمايند. مطمئناً هرگونه سرمايهگذاري در اين خصوص بهمنزلة استخراج منابع خدادادي بوده و منجر به افزايش ارزش افزوده توليدات علمي، فني، صنعتي و منابع طبيعي كشور خواهد شد. توجه به تمامي سطوح نخبگان از دوران دانشآموزي گرفته تا سطوح پژوهشگراي، دانشمندي و انديشمندي ضرورت دارد. زيرا هر پژوهشگر موفق و يا دانشمند در سطوح ملي و بينالمللي، براي به حداكثر رساندن فعاليتهاي علمي و تحقيقاتي خويش، نياز به حمايت همه جانبه دارد، همانطوري كه يك دانشآموز تيزهوش دبيرستاني به امكانات، دبير و شرايط ويژه و متفاوتي نياز دارد. توجه به يك مقطع خاص از نخبگي و هوشمندي، آنهم با هدف ويژه، دلالت بر عدم فهم صحيح از مفاهيم نخبه و نخبگي است. نخبگاني نيز هستند كه حضور فيزيكي در كشور دارند ولي به دليل كمبود امكانات مادي و معنوي لازم جهت رشد علمي و پژوهشي خويش عملاَ همچون نخبگان مهاجرت نموده نقش آنها در توسعه علمي و فني كشور كمرنگ است. تنها تفاوت اين گروه با افراد مهاجرت نموده در اين است كه خسارتي از نظر كاهش ژنهاي هوشمند به جامعه نميرسد. بههرحال مديران كشور در هر سطحي وظيفه ملي، ميهني و ديني دارند تا به سلسله مراتب نيازهاي اين قشر موثر جامعه توجه نمايند[22] و تمامي همت خويش را جهت بسترسازي مناسب براي جلوگيري از مهاجرت ژنهاي هوشمند كشور و همچنين بهرهمندي از نخبگان موجود بهكار گرفته، تا دين خويش را به ميهن و نسلهاي آتي كشور ادا نمايند.
اي كه دستت ميرسد كاري بكن پيش از آن كز تو نيايد هيچ كار
اهميت توجه به نخبگان و همچنين ويژگيهاي استثنايي اين قشر از جامعه توسط بزرگان علم و ادب كشور نيز تذكر داده شده است. شعر زيباي باباطاهر مويد اين واقعيت است.
به هر الفي، الف قدي برآيد الف قدم كه در الف آمدستم
يعني يك متفكر، حاصل و فشرده تلاش ميليونها انسان در طول سالها و قرنهاست و اين الف قدها هستند كه انديشة مردم را بارور ميسازند و مسير جامعه بشريت را عوض مينمايند و براي كشور خويش علوم و فنون، فرهنگ نو، ثروت، عزت و افتخار ميآفرينند.
نخبه كيست؟
در كنفرانس توسعه دانش و فنآوري در ايران سه مقاله تحقيقي بسيار جالب ارائه گرديد كه يكي از ارائهدهندگان مقالات براساس اداره گذرنامة آمريكا هر فرد متخصص را نيروي نخبه معرفي نمود. صرفنظر از تعدادي افراد سياسي هر كسي كه مهاجرت ميكند حتماً توانايي خاصي دارد كه با اتكاء به آن مهاجرت مينمايد، اين توانايي ميتواند ثروت و يا تفكر و تخصص باشد كه دسته دوم موضوع بحث در اين مقاله ميباشد [23ـ25]. نخبه فردي با هوش، مستعد،خلاق، كارآفرين و با نبوغ فكري ميباشد كه با فعاليت ذهني خود و ايجاد نوآوري به رشد و توسعه كشور سرعت ميبخشد[26]. نخبگان ميتوانند امور را بهتر انجام داده و قدمهاي موثري در رفع مشكلات محيط، جامعه و كشور خود بردارند[27].
نخبهپروري و راهكارهاي حفظ و بكارگيري نخبگان
خوشبختانه طي سالهاي گذشته توجه بيشتري به نخبگان كشور شده و تاسيس بنياد نخبگان امر مقدسي است كه در حال انجام ميباشد. اخيراً حساسيت مسئولين كشوري و همچنين محققين وانديشمندان كشور به معضل مهاجرت نخبگان شديداً افزايش يافته و تحقيقي نسبتاً جامع تحت عنوان «چالشها و راهكارهاي حفظ و بكارگيري نخبگان» در بخش گزارش كميسيون راهحلها و راهكارهاي كنفرانس توسعه دانش و فنآوري در ايران به چاپ رسيده است[28].
در سال 1381 قانعي راد در مقالهاي بسيار جالب، نهادينه شدن علم را شرط لازم براي نگهداري و استقرار مغزها دانسته و راهكارهاي منطقي وعلمي، در اين خصوص ارائه نموده است[29]، كه خلاصه آنها عبارتند از:
ـ گفتگو بين مردم و نخبگان علمي جهت تقويت نظام ارزشي علم و گسترش درك عمومي از علم و فنآوري.
ـ پيشبرد برنامههاي آموزشي و پژوهشي نيازگرا به دست نخبگان علمي.
ـ حمايت سخاوتمندانه از فعاليتهاي علمي و پژوهشي.
ـ آشنايي مسئولين امور با نقش دانش در ادارة جامعه.
ـ ايمن بودن ساختار و مديريت دانشگاهها و مؤسسات پژوهشي در مقابل تحولات سياسي كشور.
ـ افزايش ميزان دانشبري (Knowledge Intensity) در كليه فعاليتهاي اقتصادي، صنعتي و خدماتي.
ـ پرداخت بخشي از حقوق و دستمزد اعضاي هيأت علمي، اساتيد و پژوهشگران براساس كار كيفي ايشان جهت ايجاد رقابت سالم و افزايش نوآوري.
ـ افزايش همبستگي و انسجام بين اهل علم و دانش از طريق تقويت انجمنها، مجلات و همايشهاي علمي.
ـ استقرار مغزها از طريق افزايش جذابيتهاي كاري و محيطي با ايجاد شبكههاي آموزشي، پژوهشي و فنآوري بين دانشگاهها، مؤسسات پژوهشي و سازمانهاي اجرايي.
در هر صورت تاسيس و راهاندازي مقاطع تحصيلات تكميلي بالاخص دورههاي دكتري، زمينه نگهداري تعداد قابل توجهي از نخبگان كشور را جهت تحصيل و اشتغال در داخل ايجاد نموده است كه اين امر مبارك مسير حركت علمي كشور را از ترويج علم به سمت توليد علم و در نهايت توليد ثروت از دانش سوق داده و خواهد داد[30].
لذا به نظر نگارنده، تقويت جدي مقاطع تحصيلات تكميلي و حمايت در ابعاد مختلف مادي و معنوي و به ميزان شايسته از قشر اثرگذار در اين بخش، يكي از بهترين مسيرهاي حمايت از طيف وسيعي از نخبگان كشور بوده و همچنين بهترين فرآيند براي نخبهپروري در تمامي رشتههاي مورد نياز كشور ميباشد. همچنين ضرورت دارد راهكارهاي مناسب جهت شناسايي و كشف استعدادهاي درخشان و پرورش آنها (نخبهپروري) در كنار حفظ سرمايههاي انساني موجود (نخبگان) تدوين و اعمال گردد. چه بسيار استعدادهاي عالي و فراواني در كشور وجود دارد كه به دليل فقر و امثال آن به فعليت نميرسند.
چنانچه كسب ثروت از طريق حلال به يك فرهنگ تبديل شود و ثروتمند بودن حاصل از نخبگي و نبوع، ضد فرهنگ تلقي نشود و اين باور در مردم ايجاد گردد كه امنيت لازم براي ثروت و سرمايه در كشور وجوددارد و ثروتمندان و صنايع خصوصي و دولتي ميتوانند با اتكاء و بهرهمندي از پتانسيل نخبگان و متخصصان ثروت خويش را افزايش دهند. همچنين در صورتي كه تمامي شركتهاي دولتي و خصوصي موظف شوند كه واحدهايي تحت عنوان مركز پژوهشي تخصصي داشته باشند و درصدي از درآمدهاي خويش را در خصوص پژوهش هزينه نمايند. اين اقدام، ضمن اينكه زمينه اشتغال فارغالتحصيلان مقاطع تحصيلات تكميلي را ايجاد مينمايد محصولات شركتهاي خصوصي و توليدي روز به روز بهبود كيفيت بيشتري خواهند داشت. از طرف ديگر از پتانسيل علمي نخبگان كشور هم به نحو مطلوبي استفاده شده و از نبوغ ايشان در راستاي اثرگذاري بر جامعه بهرهبرداري خواهد شد. آنوقت است كه مردم با نقش نخبگان و خواص جامعه بيشتر آشنا شده و در راستاي حفظ، صيانت و كرامت ايشان از هيچ حمايتي دريغ نخواهند نمود. چرا كه مردم در آنصورت ميدانند كه توسعه پايدار كشور بايستي به دست نيروهاي خودي و با تكيه بر تواناييهاي نخبگان و خواص جامعه صورت پذيرد و در فرآيند جهاني شدن مطمئناً نخبگان جامعه ميتوانند در توليد محصولات با كيفيت بهتر و هزينه كمتر، شركتهاي خصوصي و دولتي را كمك نمايند تا در ميدان رقابت بينالمللي و در فرآيند جهاني شدن در حفظ و ارتقاء جايگاه خويش موفق شوند. ما بايد باور داشته باشيم كه، توسعه و پيشرفت كشور، با هدايت و حمايت از بيرون از مرزهاي آن خوابي بيش نيست. شاعر شيرين سخن علامه اقبال لاهوري چه زيبا اين واقعيت را بيان نموده است.
خدا آن ملتي را سروري داد كه تقديرش به دست خويش بنوشت
به آن ملت، سرو كاري ندارد كه دهقانش براي ديگران كشت
و يا ايشان چه خوش سروده است كه:
آن جهان بينان كه خود را ديدهاند خود گليم خويش را بافيدهاند
نتيجهگيري
اميد است مديران كشور دست در دست يكديگر داده و كرامت نخبگان، يعني حفاظت، صيانت از آنان را بهعنوان يك پروژه و آرمان ملي تعريف نمايند تا افتخارات گذشته كشور احياء شده و ايران اسلامي مهد فرهنگ، علم، فن و تكنولوژي جهاني بشود. يقيناً موارد مطرح شده در اين نوشتار مورد عنايت ويژه مسئولين اثرگذار در سياستگذاري آينده كشور قرار خواهد گرفت و مطالب مطروحه در آن صرفاً مصداق شعر زير قرار نخواهد گرفت.
گرچه داني كه نشنوند بگوي هرچه داني زنيك خواهي و پند
منابع و مآخذ
[1] ذاكر صالحي، غلامرضا؛ «دانشگاه، جامعه و فرهنگ: گزارش شوراي فرهنگي اجتماعي 1380ـ1376» وزارت علوم، تحقيقات و فنآوري، صفحات 130ـ116، چاپ اول، سال 1382.
[2] عابدينزاده، نيلوفر؛ «ارزشگذاري اقتصادي توسعه پايدار»، ماهنامه علمي محيط زيست، ناشر: جهاد دانشگاهي، صفحات 12ـ15، پيششماره بهمن 1382.
[3] Davenport, S.,"Panic and Panacea: Brain Drain and Science and Technology Human Capital Policy" Research Policy, 33, 617-630, (2004).
[4] Stark, O, "Rethinking the Brain Drain" World Development 32, 15-22, (2004)
[5] Beine, M.; Docquier, F.; Rapoport, H.; "Brain Drain and Economic Growth: Theory and Evidence" Journal of Development Economics 64, 275-289, (2001).
[6] سرخوش، نيكو؛ «پيشبيني تكنولوژيك، ابزاري براي سياست علمي پويا» چكيده مقالات، سالهاي 1380 ـ 1370، مجله رهيافت، فصلنامه علمي ـ پژوهشي، صفحات 255ـ256، چاپ اول، سال 1380.
[7] King, D.A.; "The Scientific Impact of Nations" Nature, 430, 311-316, (2004).
[8] News and Comment "Plug for Brain" TREND in Pharmacological Scinces 22,167, (2001).
[9] Stark, O.; "A Brain Gain with an Brain Drain" Economic Letters 55, 227-234, (1997).
[10] Martineau, T.; Decker, Ki; Bunderd "Brain Drain of Health professionals: from Rhetoric to Responisble Action" Health Policy 70, 1-10, (2004).
[11] Wong, K. y.; Yip, C.K. "Education, Economic, Growth, and Brain Drain" Journal of Economic Dynamics and Control 23, 699-726, (1999).
[12] Khadaria, B.; "The Migration of Knowledge Workers' Second Generation Effects of India's Brain Drain" Economics Review 21, 644-645, (2002).
[13] http://access.isiproducts.com/trial.
[14] Laudel, G.; "Studing the Brain Drain: Can Bibliometric Methods Help?" Scientometrics, 57, 215-237, (2003).
[15] منصوري، رضا؛ «شناخت عوامل رشد پژوهش و نه موانع آن: يك چرخش بينش» مجلة رهيافت، فصلنامة علميـ پژوهشي، شماره 32، صفحات 29ـ36، بهار و تابستان 1383.
[16] آراسته، حميدرضا؛ «تغيير راهبردي در دانشگاهها و مراكز آموزش عالي: برنامهريزي براي بقاء و موفقيت» ناشر: دانشگاه امام حسين، 252ـ253، چاپ اول، سال 1382.
[17] موسوي، ميرفضلالله؛ «رتبهبندي توليد علم در 50 كشور اول جهان» مجله رهيافت، فصلنامه علمي ـ پژوهشي، شماره 32، صفحات 37ـ 57، بهار و تابستان 1383.
[18] محسني، منوچهر؛ «مباني جامعهشناسي علم» ناشر: كتابخانه طهوري، چاپ اول، سال 1372.
[19] توكل، محمد؛ «جامعهشناسي علم» ناشر: موسسه علمي و فرهنگي «نص»، صفحات 40ـ42، چاپ اول، سال 1370.
[20] منصوري، رضا؛ «همچنان اعتقادي به پژوهش نداريم» خبرنامة تحقيقات و فنآوري، ناشر: مركز تحقيقات سياست علمي كشور، شماره 26، صفحه 2، مهر 1383.
[21] موسوي، ميرفضلالله؛ «بررسي امكان ارتقاء علمي ايران به ده كشور اول توليد كننده علم در جهان»، مجله رهيافت، فصلنامه علمي ـ پژوهشي، شماره 30، صفحات 79ـ89، تابستان 1382.
[22] علاقهبند، علي؛ «مديريت رفتار سازماني: كاربرد منافع انساني» ناشر: موسسه انتشارات اميركبير، صفحات 30ـ48، چاپ بيست و يكم و بيست و دوم، سال 1382.
[23] جانمردي، مهوش؛ «بررسي پديدة مهاجرت نخبگان با تاكيد بر ديدگاه جامعهشناسي» كنفرانس توسعه دانش و فنآوري در ايران: عوامل، موانع و راهكارها، 26ـ28 آبان ماه 1383 محل برگزاري كنفرانس: دانشگاه صنعتي شريف، كتابچه چكيده مقالات، صفحه 20.
[24] اخوان كاظمي، بهرام؛ «پديدة مهاجرت نخبگان علمي و متخصصان» كنفرانس توسعه دانش و فنآوري در ايران: عوامل، موانع و راهكارها، 26ـ28 آبان ماه 1383 محل برگزاري كنفرانس: دانشگاه صنعتي شريف، كتابچه چكيده مقالات، صفحه 24.
[25] عباسي، رسول «بررسي جامعه شناختي گردش نيروي كار ماهر در سطح بينالملل: مهاجرت نخبگان» كنفرانس توسعه دانش و فنآوري در ايران: عوامل، موانع و راهكارها، 26ـ28 آبان ماه 1383 محل برگزاري كنفرانس: دانشگاه صنعتي شريف، كتابچه چكيده مقالات، صفحه 19.
[26] آييننامه جذب و نگهداري نيروهاي انساني نخبه: مصوبه هيات وزيران شماره 17814/ت/30987 هـ مورخ 12/7/83.
[27] قليزاده، احد؛ «دولت و قوانين مربوط به نخبگان» مجله رهيافت، فصلنامه علمي ـ پژوهشي، شماره 33، صفحات 26ـ33، پاييز 1383.
[28] سيفالدين اصل، امرعلي؛ «چالشها و راهكارهاي حفظ و بكارگيري نخبگان» كنفرانس توسعه دانش و فنآوري در ايران: عوامل، موانع و راهكارها، 26ـ28 آبان ماه 1383 محل برگزاري كنفرانس: دانشگاه صنعتي شريف، كتابچه گزارش كميسيون راهحلها و راهكارها، صفحات 42ـ54. اين مقاله شامل تعداد زيادي مراجع و منابع مفيد جهت مطالعه بيشتر ميباشد.
[29] قانعي راد، محمد امين، «نهادينه شدن علم، نگهداري و استقرار مغزها»، مجله رهيافت، فصلنامه علمي ـ پژوهشي، شماره 28، صفحات 71 ـ 86، پاييز 1381.
[30] زلفيگل، محمدعلي؛ «از ترويج علم تا توليد ثروت از دانش» مجله رهيافت، فصلنامه علمي ـ پژوهشي، شماره 33، صفحات 16 ـ 24، پاييز 1383.
http://www.korsi.ir/Show_news.asp?id=29
منبع:فصلنامه سياست علمي و پژوهشي رهيافت، شماره 33